دکوراسیون داخلی دکورا هوم، ارایه دهنده خدمات پارچه کوبی دیوار به صورت دیوار کوب پارچه ای،دیوارپوش پارچه ای،اجرای پارچه دیواری و کاغذ دیواری پارچه ای و همچنین اجرای پارچه به صورت لمسه کاری روی دیوار برای صداگیری و آکوستیک سازی فضا ها می باشد. بدین منظور، اطلاعاتی در مورد پیشینه نساجی در ایران به علاقه مندان ارایه می گردد.
پارچه بافی در دوران مغول و تیموری
الف) مراکز بافندگی
از زمان حمله چنگیز مغول به ایران تا زمان به قدرت رسیدن غازان خان در سال ۶۹۴ هـ ق را باید یک دوران رکود هنری در ایران محسوب کرد. ولی غازان خان، به تشویق وزیر عالم و دانشمندان خود، رشیدالدین فضل الله، زمینههای ایجاد مراکز علمی - فرهنگی را مهیا ساخت. در این زمان تبریز کانون هنر شد و در نتیجه بسیاری از هنرمندان و پژوهشگران به این مرکز جذب شدند.
به طور کلی در این دوره به توسعه در امر تولیدات صنعتی و صادرات بسیار توجه شد. یکی از مهمترین اقلام صادراتی ایران ابریشم و منسوجات ابریشمی بود که جزء ثروتهای ایران محسوب و قسمتی از مالیاتهای جنسی نیز به صورت ابریشم پرداخت میشد. معروف است که الجایتو پس از فتح گیلان، برای اخذ مالیاتی امرای محلی آن منطقه را - هر یک به مقدار وسع خود - به پرداخت ابریشم موظف ساخت.
با حملۀ مغول بسیاری از مراکز پارچه بافی که تا آن زمان فعال بودند مانند مراکز موجود در شهرهای شوش، شوشتر و ری به دلیل ویرانی شهرها، اهمیت خود را از دست دادند و برخی نیز به کلی ویران شدند و از بین رفتند. با وجود این، پس از مدتی کارگاههای پارچه بافی در شهرهای تبریز، سلطانیه، یزد، کاشان و نیشابور دایر شد.
شایان ذکر است که نیشابور قبل از حمله مغول نیز از مراکز عمدۀ تولید انواع پارچه بود و در این دوره کارگاههای دیگری به آن افزوده شد.
ابن بطوطه به پارچههای حریر و کمخا، که در نیشابور بافته میشد اشاره کرده است. علاوه بر این، سلطانیه مرکز مهم تولید پارچه بود؛ ابریشم از مناطق مختلف مثل گیلان به آنجا وارد و در آنجا به پارچه تبدیل میشد. سلطانیه علاوه بر اینکه مرکز پارچه بافی بود، یکی از مراکز عمده تجاری نیز محسوب میشد، چنان که پارچههای رنگارنگ از خراسان، و پارچههای ابریشم از شیروان به آنجا میآمد.
در قرن نهم هجری قمری همزمان با حکومت تیموریان، قسمتهای شرقی ایران از سایر نقاط کشور آبادتر بود و خراسان بزرگ نیز - که قبل از این زمان هم در صنعت پارچه بافی شهرت فراوان داشت - معتبرتر شد؛ خصوصاً شهرهای سمرقند و هرات که در زمان تیمور و پسرش شاهرخ دو کانون مهم فرهنگی - هنری محسوب میشدند. علاوه بر این، پارچه بافی در شهرهای یزد، کاشان، کرمان و تبریز رونق بسیار یافت به طوری که این مراکز تولیدات خود را به سایر نقاط نیز صادر میکردند.
به طور کلی تیمور و شاهرخ پشتیبان هنر، صنعت، بازرگانی و داد و ستد بودند. تیمور سمرقند را پایتخت خود قرار داد و در تمامی جنگهای خود با سرزمینهای مختلف، پس از پیروزی، هنرمندان و صنعتگران ملل مغلوب را به سمرقند کوچ میداد. او سمرقند را به بزرگترین مرکز علمی - هنری تبدیل کرد و در این میان، بسیاری از هنرمندان بافنده ابریشم و زربفت را، از دمشق به سمرقند آورد.
ب) انواع پارچه
بافت انواع پارچههای زربفت قیمتی که قبل از استیلای مغول در ایران وجود داشت، در دوره ایلخانان رونق فراوان یافت. سران مغول پارچه بافان بلاد تحت قدرت خود را به خصوص پارچه بافانی که در امر زری بافی استاد بودند - به مراکز فرا میخواندند. در زمان غازان خان به تدبیر وزیر او، خواجه رشیدالدین فضل الله، معامله زر و سیم آزاد شد مقدار این دو فلز در ممالک ایلخانی رو به افزایش گذاشت؛ در نتیجه باعث تولید هرچه بیشتر بافتههای زربفت شد.
علاوه بر بافت انواع زری، ابریشم بافی نیز به شیوه سلجوقی در مراکزی چون نیشابور تولید میشد.
از هنر پارچه بافی دوره تیموری تا جایی که از متون استنباط میشود اطلاعات جزیی در دست است؛ زیرا به ندرت قطعه پارچهای باقی مانده است که صد در صد به این دوره تعلق داشته باشد. با وجود این، به جرأت میتوان گفت، بسیاری از پارچههایی که امروزه به دورۀ صفوی منسوب است به عهد تیموری تعلق دارد. در این دوره توجه به این هنر - صنعت به حدی بود که باعث رشد و شکوفایی آن شد و سر انجام، این شکوفایی در عصر صفوی تکامل یافت و به اوج رسید. متأسفانه برخلاف سایر هنرهای دوره تیموری از قبیل نقاشی، فلزکاری، کتاب آرایی، هنر پارچه بافی کمتر بررسی شده است .
به طور کلی پارچههای این دوره را میتوان به چند گروه تقسیم کرد:
۱. پارچههای ابریشمی که از نظر نحوۀ بافت همانند دورۀ سلجوقی و قبل از آن میباشد. مانند پارچههای دو پودی، البته نه به میزان و کیفیت آن زمان.
۲. انواع پارچه زربفت، به خصوص یک نوع زری که در آن زر و سیم به مقدار فراوان به کار رفته است، به طوری که پارچه از نظر وزن سنگین میباشد.
٣. مخمل و مخمل کم پُرز یا کمخا( شاید مقصود همان کم خواب باشد که در اصطلاح مخمل به کار میرود). ابن بطوطه - همان طور که در قسمت «الف» این فصل ذکر شد - به تولید آن در نیشابور اشاره کرده است.
۴. پارچههای نقاشی شده نیز گروه دیگری از پارچههای این دوره هستند. یکی از دلایل رواج و توسعۀ آن در این زمان، ورود کالاهای چینی از جمله پارچههای نقاشی شده به ایران بود که مورد استقبال قرار گرفت و در نتیجه، تولید آن افزایش یافت. علاوه بر پارچههایی که با قالب نقش اندازی میشدند، نوعی نقاشی روی پارچه مرسوم بود که با موم انجام میگرفت.
5. گروه دیگری از پارچههای این دوره، پارچههایی هستند که بر روی آنها دوخته دوزی [پته] میشد که مرکز اصلی آن کرمان بود و غالباً به دست زنان هنرمند صورت میگرفت.
ج) طرحها و نقوش تزیینی
به طور کلی موضوعات تزیینی پارچههای مغول و تیموری به چند گروه تقسیم میشوند:
1. نقوش و موضوعاتی که تداوم اسلوب قرون اولیۀ اسلام و سلجوقی را در این دوره نشان میدهد.
۲. نمونههایی که در برگیرنده تأثیرات مستقیم هنر چین به دلیل ارتباط بیش از پیش با چین است.
٣. گروهی از پارچهها که نقوش تزیینی آن نشانگر ویژگیهای این دوران است. در تصویر شماره ۹ پارچۀ ابریشمیای را میبینیم که با قابهای هندسی مماس بر هم که در پارچههای قرون اولیه اسلام بسیار رایج بوده، تزیین شده است و دو پرنده به صورت قرینه رو به روی هم درون هر یک از قابها قرار گرفتهاند. هر چند که این پارچه معرّف تداوم شیوههای تزیینی قبل از خود میباشد ولی در فواصل قابها نقش اژدها به شیوه هنر چین زینت بخش این پارچه شده است که میتوان گفت تلفیق شیوههای قبل با روش جدید به خوبی مشخص است. این نمونه مربوط به گروه اول میباشد.
گروه دیگر از موضوعات تزیینی تحت تأثیر هنر و فرهنگ چین میباشد. نظر به تمایل و گرایش سنتی و قومی ایلخانان مغول به فرهنگ و سنت چین و با شروع برقراری رفت و آمدهای صنعتگران و هنرمندان چین، مقدمات نگرش مؤثر برای کسب تجارب هنر چینی نزد هنرمندان ایران ایجاد شد؛ هر چند آشنایی و تماس با فرهنگ و هنر این سرزمین مربوط به دورانی بسیار کهنتر از سلطه مغول بر ایران است و رابطه فرهنگی ایرانیان و چینیها در طول تاریخ به گونهای مستمر ادامه داشت، در این زمان بنا بر خواست حاکمان ایلخانی تأثیرات بیشتری مشاهده میشود. بنابراین بر آثار هنری این دوره نقش سیمرغ و اژدها به روش هنر چین به کرات مشاهده میشود، هرچند قبل از این زمان نیز نقش سیمرغ با مفاهیمی خاص به شیوههای مختلف بر پارچهها نقش میگردید. (تصویر شماره ۱۰)
نوع دیگرِ پارچۀ به جا مانده از این زمان -که میتوان گفت از بافتههای شاخص دورۀ ایلخانی است - پارچه زربفتی است که از الیاف طلا و نقره بافته شده است و دارای تزیینات هندسی بسیار ظریف شبیه کار خاتم میباشد. بر حواشی این پارچه به طور معمول عبارت «الكبير اعلی» - که از عبارات رایج این زمان میباشد . به خط شیوۀ چینی بافته شده است. (تصویر شماره ۱۱)
یکی از ویژگیهای مهم هنری در دورۀ ایلخانی و به خصوص تیموری - به دلیل تشکیل مراکز عمده فرهنگی - هنری در شهرهای تبریز و سپس در سمرقند و هرات – نزدیکی برخی از هنرها به همدیگر است؛ زیرا در این کانونهای هنری، هنرمندان رشتههای مختلف در کنار یکدیگر فعالیت و تبادل نظر میکردند که در این میان نزدیکی هنر نقاشی مینیاتور به پارچه بافی از نظر موضوعات تزیینی چشمگیر است. به نوعی میتوان پارچه را از این به بعد تحت مکاتب هنریای چون تبریز، هرات و حتی در دوره صفویه مکتب هنری اصفهان قرار داد و طبقه بندی کرد.