پیشینهی پارچه بافی و نساجی سنتی در ایران
دکوراسیون داخلی دکورا هوم، ارایه دهنده خدمات پارچه کوبی دیوار به صورت دیوار کوب پارچه ای،دیوارپوش پارچه ای،اجرای پارچه دیواری و کاغذ دیواری پارچه ای و همچنین اجرای پارچه به صورت لمسه کاری روی دیوار برای صداگیری و آکوستیک سازی فضا ها می باشد. بدین منظور، اطلاعاتی در مورد پیشینه نساجی در ایران به علاقه مندان ارایه می گردد.
نساجی سنتی (دستبافی)، فراوردههایی است که با کمک دستگاههای سادهی بافندگی از نوع دووَردی، چهار وَردی، هشت وَردی و ... تا ژاکارد دستی، تولید میشود. زری، مخمل، ترمه، دارایی، جاجیم و نظایر آن و نیز سایر پارچههای دستباف پنبهیی، پشمی و ابریشمی که در مناطق شهری، روستایی و عشایری کشور تولید میشود، در زمرهی نساجی سنتی ایران قرار دارد.
نساجی سنتی یکی از قدیمیترین هنرها و حِرف سنتی ایران محسوب میشود و مروری بر پیشینهی تولید محصولات دستباف، صحت این ادعا را به اثبات میرساند.
وسایلی که متعلق به حدود ۶۰۰۰ سال ق.م است و در غار کمربند (نزدیکی بهشهر) به دست آمده، گواه خوبی است بر اینکه مردم آن زمان از فن ریسندگی و تبدیل پشم به نخ اطلاع داشتهاند ولی دلیلی که نشان دهندهی استفاده از این نخها در صنعت بافندگی باشد، در دست نیست.
«هردوت» مورخ معروف یونانی، از نساجی ایران در ادوار قبل از میلاد تعریف کرده و «فردوسی» شاعر بلند مرتبه از «جمشید» به عنوان مخترع دستگاه بافندگی یاد میکند. اگرچه بر اساس مستندات تاریخی مردم ساکنِ فلات ایران پیش از آشنایی با ریسندگی و بافندگی، لباس خود را از پوست حیوانات تهیه میکردند، ولی با توّجه و بررسی روی مجسمههایی که از روزگاران پیش به جای مانده چنین استنباط میشود که از حدود ۴۲۰۰ سال ق.م. دیگر مردم فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمیکردند، بلکه از پشم، پارچههایی میبافتند و آنها را لُنگ وار و بدون تصرف و برش، بسیار ساده به دور در خود میپیچیدند. از جملهی این آثار مجسمهی کوچک انسانی است از استخوان که به جای دستهی چاقو به کار میرفته و متعلق به ۴۲۰۰ سال ق.م است. لباس این مجسمه که در حفاریهای کاشان به دست آمده منحصر به لُنگی است که به کمر خود بسته است.
نخستین نشانهیی که از وجود پارچهی منسوج در ایران موجود است، متعلق به ۴۰۰۰ سال ق.م. است که طی حفریات انجام شده در شوش به دست آمده و برای همین با اطمینان کامل میتوان گفت در ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال ق.م. بافندگی در شوش رایج بوده و بر روی تیغههایی از مس که هم اینك در موزههای «لوور» پاریس و «بوفالو» نيويورك موجود است و جزء اشیاء به دست آمده از منطقهی شوش است، آثاری از پارچه یی (احتمالاً کتانی) که تیغهها لابه لای آن پیچیده شده بود، دیده میشود.
از يك میلهی مفرغی که در «تپه حصار» دامغان توسط «اريك اشمید » با آثار دیگری متعلق به ۳۰۰۰ سال ق.م. به دست آمده، مشخص میشود که این میله مخصوص ریسندگی بوده و برای تابیدن نخهای نازك مورد استفاده قرار میگرفته است. این میله را میتوان نشانهی پیشرفت و تکامل ریسندگی در آن زمان قلمداد کرد.
در ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ سال ق.م. بافندگی به طور کامل و ظریفتر معمول شده و این امر با بافت پارچههایی با سیمهای طلا و نقره و نیز تهیهی پارچههای مرغوب با استفاده از پشم گوسفند و موی بز کاملاً مشهود است.
اگرچه در خصوص وضعیت نساجی ایران در دورهی مادها اطلاعات چندانی در دسترس نیست، اما از بررسی لباس و پوشاك آنان از روی نمونههای سنگتراشی، چنین بر میآید که پارچه بافی و تولید پارچههای دستباف در آن روزگار کاملاً مرسوم و برش و دوخت آن نیز معمول بوده است. ضمن آنکه بر اساس نوشتههای مورخان و محققان، رنگ ارغوانی از رنگهای بسیار مورد علاقهی مادها به خصوص در پارچههای دستباف بوده است.
نساجی ایران در دورهی هخامنشی به ویژه در خصوص بافت پارچههای پشمی نرم و لطيف مشهور بوده و از کتاب «استر» در «تورات» چنین بر میآید که قصرهای پادشاهان هخامنشی با پردههای زیبا و رنگارنگ مزّین بوده است و از پارچهی کتان و نیز پارچههای ارغوانی رنگ به علاوه پارچههای رنگارنگ دیگر به عنوان البسهی پادشاهان آن دوران نام برده شده است. همچنین از بررسی لباس سربازان جاویدان که در شوش مشاهده میشود، متوجه طرحها و نقوش مفصل آنها میشویم.
در دورهی هخامنشی همچنین از پارچهی زری نام برده شده و گفته شده است که زریهای ایران که هم برای جامه و هم برای سراپرده به کار میرفته، مشهور آفاق بوده است. ضمناً «از رنگ آبی ایرانی» که بسیار مورد علاقهی هخامنشیان بوده نیز در تولید پارچه استفاده میشده است.
از منسوجات اشکانی نیز اگرچه چیزی در ایران کشف نشده، ولی بعضی تکههای پارچهی حاصل شده، ممتاز است. بافتههای ابریشمی دورهی مذکور که اغلب تاریخ صریحی روی آنها منقوش است، دارای طرحهایی است که نه تنها ادامهی همان نقوش ساسانی خصوصاً در تصویر جانوران است، بلکه بعضی اشکال استادانه هم به آنها افزوده شده است.
اگرچه بافندگی از جمله صنایعی است که همیشه در ایران مقام ارجمندی داشته ولی بعضی از محققین بر این عقیده هستند که از بعضی جهات این صنعت در زمان سلجوقیان به عالیترین درجهی کمال خود رسیده است. شاید فقط ۵۰ تکه از پارچههای این دوره در دست باشد، اما همین میزان نیز نقشها و طرحهای متعدد را نشان میدهند ضمن آنکه برخی از این گونه پارچهها با طرحهای پرکار و به گونهی دولایه بافته شده است.
از انواع پارچههای دورهی سلجوقی میتوان به يك نوع پارچهی ابریشمی اشاره کرد که با تغییر نور، تغییر رنگ میدهد و نیز پارچهی ابریشمی سبك و نازکی که روی آن طرح حیوانات و خطوط کوفی بسیار عالی نقش شده و رنگهای آن عبارتند از سبز و سفید روی زمینهی طلایی و قرمز تیره و قهوهایی.
روی بعضی از پارچههای ابریشمی دوران سلجوقی، طرحهای مفصل و پیچیدهایی که اصل آن در زمان ساسانیان به کار برده میشد، دیده میشود. مانند نقش پرندگان و حیوانات و مرغان خیالی. علاوه بر اینها خط کوفی نیز اضافه شده است، ضمن آنکه قسمت دیگر چنین پارچهایی را با گل و برگ پر میکردند و یا نقشی را در آن تکرار میکردند و یا آن را خالی میگذاشتند.
صنعت نساجی دوران سلجوقی از حیث طرز بافندگی، ابتکار انواع نقشه و زیبایی رنگ به درجهی عالی رسیده بود و اگرچه از پارچههای دوران مذکور تکههای زیادی به جای نمانده ولی آنقدر هست که طرحهای عالی و مهارت فنی بافندگان این عصر را نشان دهد. زیبایی آنها مربوط به ویژگیهایی است که کاملاً با دورههای قبل از سلجوقی تفاوت دارد از جمله آنکه بافندهی سلجوقی که علاقهیی به رنگهای مجلل نداشته، تضاد سیر و روشن رنگها را تشخیص داده و غالباً فقط دو رنگ را ترجیح میداده است مثلاً آبی کمرنگ یا سرمه ایی، سیاه یا سبز را بر روی زمینهی رنگ سفید یا سرخ به کار برده است.
در دورهی سلجوقی، ری (که به ویژه در زمینهی يك نوع پارچهی ابریشمی دو پودی به نام «المنّير» شهره بوده است)، یزد، کاشان و تبریز از مراکز مهم بافندگی ایران بوده است.
در قرون هفتم و هشتم هـ ق. بر اثر افزایش ورود کالاهای چین و اتساع دامنهی تجارت ایران با آن کشور و در نتیجهی حملات مغول و آمدن عدهی زیادی از بافندگان چینی به ایران، تأثیر سبکها و روشهای تزیینی چین در صنعت نساجی ایران رو به افزایش رفت و بر این اساس طرحهایی از اژدها و عنقا و سایر حیوانات افسانهایی و گل لوتس و چوب چلیپا شکل (فاوانیها) و ابرهای چینی (تشی) که منسوجات و پارچههای چینی با آن ممتاز بود، مورد تقلید نساجان ایرانی قرار گرفت. ضمن آنکه باید گفت حاشیهی قماشها در دورهی مغول رنگ شده و در آن تنوع و زیبایی منظره به کار رفته است و بعضی از آنها با خطوط هندسی مستقیم یا منکسر و یا متقاطع زینت یافته است.
صنایع ایران در دورهی تیموری نیز با وجود جزئیاتی که از صنایع چینی گرفته، اساس ایرانی خود را به طور کامل از دست نداده و اگرچه بیشتر در نقشها آثار چینی دیده میشود، ولی در طراحی و رنگ آمیزی و اصول فنی، همان قواعد و قوانین باستانی پایدار مانده است.
منسوجات ایران در دورهی تیموری در کثرت استعمال نباتات متصل به تزیینات ممتاز است و این همان سبکی است که در منسوجات عراقی و مصری آن دوره مشاهده میشود. صنعت نساجی در دورهی تیموریان در شهرهای یزد، اصفهان، کاشان و تبریز رونق و پیشرفت بسزایی پیدا کرده و کارخانههای این شهرها منسوجات خود را به اطراف و اکناف عالم اسلامی صادر میکردند. شاید در يك جمله بتوان گفت: «پارچههایی که نساجان ایران در دورهی صفویه بافتهاند، در تمام تاریخ هنر نساجی جهان نظیر ندارد». از روی آثار نگارگری و از تکههای زیادی پارچه که به جای مانده و در مجموعههای مختلف و موزهها ضبط است، محقَق میشود که در زمان صفویه برای تمام مواقع و مراسم درباری پارچههای بسیار عالی مورد تقاضا بوده است. پارچههای بسیار گرانبها و سنگین برای لباس، چادر، پرده، روپوش و به عنوان خلعت و هدیه به اَشراف و نمایندگان خارجی و حتی برای پاکت مراسلات سیاسی مورد استفاده قرار میگرفته است.
طرح این پارچهها بسیار متنوع است. نقشههای روان و ظریف اسلیمی این پارچهها با گل و بوته و نقش حیوانات که با هنرنمایی و لطافت خارق العادهایی تجسم یافته، همراه است و به رنگهای درخشان و جالب در پارچه بافته میشده است و میتوان گفت عشق ایرانیان به گل و باغ در هیچ جا بهتر از گل سرخ، لاله، نسترن، و نیلوفرهایی که در نهایت استادی در تار و پود ظریف این پارچه تعبیه شده، تجسم نیافته است. در بسیاری از این پارچههای مجلل صحنههایی از شاهنامه و وقایع داستانهای شعرای دیگر ومناظر و باغ و شکار گنجانده شده است.
یکی از عالیترین و پر پشتترین پارچهها عبارت از زریهایی بود که بر روی زمینهی بافته از رشتههای نقره یا طلا نقشهی کوچکی را به شکل قلمکار مُهر میکردند و این نوع پارچه برای لباسهای رسمی دربار بسیار مورد توجه بود.
رایجترین کار این دوران، تولید پارچههای ابریشمی به اسم «تافته»، بافت اصفهان و ابیانه است. در دورهی صفویه پارچههای چندلایی مهمترین قسمت صنعت بافندگی یزد را تشکیل میدهند.
در اواخر قرن شانزدهم میلادی، پارچههای دو لايي دارای چند بافت رواج یافته و در نمونههایی از این نوع پارچه نام «غیاث» به چشم میخورد.
از انواع پارچههای چند لا و چند بافت، نمونهی جالبی از اصفهان موجود است که پارچه آن دولا بوده و یکی از آنها دارای بافت ساده و دیگری بافت اُریب است.
در دورهی صفویه پارچههای دارای چند تار و چند پود کاشان به چشم میخورد که دارای رویهی صاف و یکنواخت هستند. بعضی از این نوع پارچهها با نخ نقره، گلدوزی شدهاند و خور بافت اغلب آنها اُریب است.
عجیبترین محصول کارگاههای پارچه بافی دورهی صفویه مخملهای آنهاست که هنوز در تاریخ پارچه بافی کسی نتوانسته است محصولی به این زیبایی و از نظر فنی بی نقص بسازد. ایرانیان مخملهای گل برجسته نمیبافتند ولی با استفاده از بافت ریز و کم و زیاد کردن بسیار ظریف پودهای پارچه و طول گرهها، درخشش و گودی و بلندی به قالیچههای مخملی، پردهها و قطعات چادرها میدادند.
در دورهی صفویه بافتن پارچههای ابریشمی به دورهی طلایی خود رسیده و کارخانههای ایران بهترین انواع دیبا و مخمل را که با رشتههای ابریشمی رنگ به رنگی که گاهی با رشتههای نقره تزیین میشد، بافتهاند. همچنین بافت پارچهی نقیس و زیبای ترمه، مرسوم و متداول میشود و شهرهای یزد و کرمان از مراکز مهم تولید این نوع پارچه محسوب میشوند که هنوز نیز چنین است.
در فاصلهی قرون ۱۱ و ۱۲ هـ ق. که در واقع دورهی پایتختی اصفهان در زمان حکومت صفویه است، تولید پارچهی چاپ قلمکار به اوج خود میرسد و شهر اصفهان که از دورههای قبل، هم یکی از مراکز تولید پارچهی چاپ قلمکار بود، در این زمینه به شهرت فراوانی دست مییابد و محصولات چاپ قلمکار، هم از تنوع بسیار زیاد و هم از کیفیت مطلوب برخوردار میشود، ضمن آنکه میزان تولید نیز افزایش چشمگیری مییابد.
در کتابها و متون قدیمی - و حتی تا حدود ۵۰ سال قبل، - از چاپ قلمکار - که بیشتر بر روی پارچهی متقال انجام میشود- با نام «چیت سازی» یاد شده است.
مهمترین مراکز نساجی در دورهی صفویه، هرات، یزد، اصفهان، کاشان، رشت، مشهد، قم، ساوه، سلطانیه، اردستان و شیروان بود که به خصوص کارخانههای آنها به نرمی و دقّت در بافت و تناسب رنگها و زیبایی معروف شده است.
در فاصلهی قرون ۱۲ تا ۱۴ هـ.ق. و نیز دوران معاصر، دستبافی ایران رشد و رونقی را در گذشته داشت، از دست داد و به ویژه تولید پارچههای نفیسی چون مخمل، زری، ترمه و دارایی و همچنین پارچههای ابریشمی رو به کاهش گذاشت و از تعداد بافندگان پارچههای دستباف نفیس کاسته شد، ولی در هر حال امروزه هم دستبافی به خصوص در مناطق روستایی و عشایری تا حدودی مرسوم و متداول بوده و تولید پارچههای نفیس به کارگاهها و مراکز اندکی محدود شده است.
هم اکنون مراکز مهم تولید پارچههای دستباف ایران، استانهای یزد، خراسان، مازندران، گلستان، گیلان و خوزستان هستند و پارچههای نفیسی چون زری و مخمل هم تنها در مراکز میراث فرهنگی کشور در تهران و کاشان و هنرستان هنرهای زیبای اصفهان تولید میشود و ترمه بافی نیز توسط صنعتگران معدودی در شهرهای کرمان و یزد انجام میشود و پارچهی دارایی هم در دو کارگاه شهر یزد آن هم به تعداد محدود تولید میشود.
برای مشاهده نمونه پروژه های انجام شده در دکوراسیون داخلی دکورا هوم در زمینه اجرای پارچه دیواری به صورت دیوارکوب پارچه ای،دیوارپوش پارچه ای،کاغذ دیواری پارچه ای و همچنین لمسه کوبی دیوارها می توانید به بخش پروژه های انجام شده مراجعه فرمایید.